پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

...

کاش امشب میمردم!

بعد اتفاق امشب من دیگه آدم سابق نمیشم!

فقط گریه م بند نمیاد!

کاش امشب نبود!

کاش...

هیچوقت اینقدر ناراحت نبودم تو زندگیم!

هیچوقت...

حتی دیگه حال تفسیرش رو ندارم

فقط میدونم که دیگه نمیتونم...

کاش امشب تموم شه همه چی

نظرات 1 + ارسال نظر
اقای تابستان دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت 08:54 http://sahar1401.blogsky.com

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده...

بزرگ ترین نعمت این دنیا ماندگار نبودن همه چیز است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد