پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

کند یا سریع؟

روزهایی مانند هم و در عین حال بسیار خسته کننده...

روزهایی که درس تمام فکر‌و‌ذکرم‌را درگیر کرده و ذهنم بسی درگیر است...

خسته م و بسیار بی‌حال!

این وسط خبر نه چندان خوبی شنیدم که حالم را بسیار گرفت...

امیدوارم عاقبت همه چیز بخیر شود!

هم این گره ی افتاده در کار ما

و هم کنکور من

بیش از این حال نوشتن ندارم و همچنان نمیدانم کند میگذرد یا سریع؟

۳۱۷ روز تا کنکور...

اندکی وصف

این روزها روزهایم بسی زیاد شبیه هم هستند و در وسط صبوری برای گذشتن این نیز بگذرد ها روزهلی نسبتا خوشی را در مدرسه و کنار دوستان طی میکنم و همین باعث زودتر گذشتن این روزها میشود با این حال امید است که این یکسال هم بسی زود بگذرد!

۳۱۸ روز تا کنکور...

یکی از روزهای کنکوری!

امروز مجموعا ۸ ساعت و ۱۵ دقیقه درس خوندم!

از ساعت۷/۴۵ تا ۵/۴۵ در مدرسه

و ۷۵ دقیقه ای هم منزل

امروز تو مدرسه با مسئول پایه خانم ز و خانم نمیدونم چیکاره مدرسه خانم ح دعوام شد

با اولی سر اینکه گفتم نمیخوام کلاس اضافه عربی رو شرکت کنم

و‌با دومی سر یک دقیقه دیر اومدن سر کلاس که بزرگوار گفت ساعت ببند و‌حواست به زنگ نباشه اصلا!

اولی فقط به خاطر گرفتن حال من توسط دبیر عربی اسمم رو داد‌چون زیاد با این دبیر کار نا بلد بحث میکنم

و دومی هم که انگار فقط خودش و خودش خوبن!

امروز واقعا روز منزجر کننده ای بود

و بدترین قسمتش؛

جایی که اولی باهام بد حرف زد دلم میخواست گریه کنم ولی خودم رو کنترل کردم

دلم میخواست تنها باشم ولی نمیشد

و دلم میخواست موزیک گوش بدم و باز هم گوشیم نبود...!

در نهایت تمام این دل خواستن ها ختم شد به چند تایی تست حسابان

این نیز بگذرد

انت کهفی

پ.ن:خیلی زیاد درهم نوشتم و چون ذهنم اروم نیست و خستم حوصله ادیت ندارم از این بابت پوزش میطلبم.

شب

شب میکُشد مرا

چون میکِشد مرا

به جای جای زندگی

از گذشته و حال تا آینده

به ژرفای تمام احساسات کهنه ی لمس شده در‌گذشته

و به تمام افکار و خیالات منتهی به آینده...

"پرواز"

ذهن و بدن

ذهن رو با کلمات گول میزنیم

‏ولی بدن رو نه

‏شاید واسه همینه روح برامون با ارزش تر از جسمه

‏چون روح رو مطابق میل خودمون میسازیم و حواله ش میکنیم به امیدِ اینده ای که شک به وجودش داریم!

‏چون مدتهاست یادگرفتیم از واقعیت فرار کنیم و به خودساخته های گاها غلط مون پناه ببریم...

سنگین

امروز یکی از روزهای سنگینم بود حدود ۷ ساعت مطالعه...!

پاهام از فشار عصبی درد بدی گرفتن...

گذر

از روزهای زندگی با چاشنی تست و کنکور و درس... رد میشوم

امروز هم که گرما کلاس ها را به اسکای روم کشاند

دیروز از شدت گرما حالم خیلی بد بود و حوالی 10 شب خوابیدم

کمی از کارهای دیروزم مانده

امروز روز پرکاری در پیش دارم

همین دیگر گفتم ثبتش ما بین این روزها خالی از لطف نیست

332 روز تا کنکور