پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

امروز

دیشب خیلی گریه کردمممم حدود یک ساعت کلییییی فکر کردم و حرف زدم با خودم و حتی قربون صدقه خودم رفتم و یه داستان از ۱۶ سال پیش و روز تولدم برای خودم تعریف کردم و خیلی اروم شدم!!

ولی امروز صبح رفتم مدرسه خسته بودم ولی خیلیییییی خوش گذشت

خییییییلی زیاد در وصفش ناتوانم!

تولد یکی از بچه ها بود و با مسئول پایه سال پیش و دبیر ریاضی سال یه تولد کوچیک براش گرفتیم و واقعااا خوشحااال شده بود:)

فرداهم کلاس ندارمممم 

و‌امروز دو ساعت راحت خوابیدمم

بعدم شمع و حافظ و شجریان...

و ورود به دنیای دیگهههه

خدایااااا شکرتت

مثل همیشه تو حال خوب ازت میخوام حال بدم کم ، با دلیل و با جواب باشه:)

دمت گرمممم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد