امروز صبح با خستگی دیشب از خواب بیدار شدم به مدرسه رفتم و در کل همه چیز خوب بود!
خصوصا زنگ حسابان!
به گمانم یکی از بهترین زنگ ها بود!
بعدهم که به خانه امدم تا ۵:۳۰ خوابیدم و بعد هم شروع کردم به خواندن هندسه!
به نظرم خوب بود اوضاع!
البته خیلی به خودمفشار نیاوردم...
اخر شب هم قریب به یک ساعت در کنار خانواده خندیدیم و زندگی را زندگی کردیم!
به گمانم امروز وسط تمام خستگی های مزخرفش،روز خوبی بود و ارزش زیستن داشت!
خصوصا وقتی که داشتم درس میخوندم وبابا اومد گفت بیخیال درس،بیا تو هال شاد باش!
من هم کمی بعد رفتم پیش خانواده و واقعا خیلی خوش گذشت!
و میتوانم امشب داد بزنم زنده باد زندگی!
درست برعکس دیشب...