صبح خسته بودم چون دیشب گریه کرده بودم تا صبح...!
اونقدری که داشتم پس میوفتادم از شدت سوزش چشم ولی هرطور که بود با حال خوش رفتم مدرسه
کمی حرف زدم در مورد حس و احوالاتم ان هم به طورنا واضح با دوستان..!
کمی اوضاع بهتر شد
تصمیم گرفتم به شروع دوباره
شروع از نو
ولی خب هنوز کامل خوب نشده بودم که دیدم تو کانال مرکز ازمون مدارس برتر گذاشتن ۱۸ و ۲۵ اذر از کل مطالب ترم یک ازمون تشریحی جامع به ترتییب اختصاصی و عمومی دارم...!
و رسما دیگه تموم شدم
مثل تیکه های خورد شده شیشه ام که تو یه غلاف فلزی داره بالا پایین میره و مشخص نیست که این غلاف فلزی کی از جا در بره و من بپاشم...
چی میخوان از جون من ۱۷ ساله و امسال من که اینقدر میکشنمون قبل از مرگ!
یه روزایی میگم دیگ کنکور مهم نیست
تلاشتو بکن اگر شد که دمت گرم
اگرم نشد که بگرد یه راه بهتر پیدا کن..!
خیلی این روزا سختن
خیلی
دیگه نه توش قشنگی میبینم
نه میتونم که ببینم
که حال دارم که درستش کنم
ولی میدونم که خوب میشم خیلی زود
چونبایدخوبشم...!
کاش یه بارونی بباره این روزها!
خدایا کمکم کن
انت کهفی:)