گاهی نمیدانی دقیقا چه میخواهی و دنبال چه هستس و خسته ای اما میل کشف هنوز هم به مانند قبل شعله ور لست برای کشف تمام آنچه کشف نشده و نقض هرآنچه که ابداع و کشف شده...!
این است تفاوت و تناقض بین روح جست و جو گر و جسم کم تحمل که کم کم باعث پیر شدن روح میشود و دیگر به سان قبل جست و جوگر نیستی آن هم فقط چون خسته ای!
گاهی فقط ربنای شجریان درمان است و آن زمان حتی حال گریه هم نیست دیگر..
لحظات عجیب و حالات متفاوتی است...
شاید چون پیش تر یا از این احوالات فرار کرده ام و یا اصلا این نخستین فرصتم برای تجربه این عجایب است...!
و شاید هم در کنار نخستین بودن آخرین فرصت هم نیز باشد و باز هم شاید که فردا ها دلتنگ همین عجایب احوالات شوم...
هرچه هست بسیار عجیب و البته کمی دوست داشتنی هست
در این حال هم او پناه است!
انت کهفی پروردگارم:)