پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

زخم و جنگ

هنوز فرصتی برای از امروز نوشتن نیافتم ولی مینویسم در همین زودی..!

آنچه برایم ریبا بود و میل نوشتنش را داشتم رخداد چند لحظه ی پیش بود!

امشب کمی فرصت مطالعه پیدا کردم،کتابم رو از کتابخانه برداشتم و آمدم روی تخت..!

همزمان تلگرامم را باز کردم با این متن مواجه شدم!

هیچ جای زخمی نداری؟


پطرس مقدس، موقع وارد شدن به بهشت از همه می‌پرسد: «هیچ جای زخمی نداری؟» 


اکثر آدم‌ها با افتخار جواب می‌دهند:

 «خب نه راستش ندارم!»


آنوقت پطرس می‌گوید: 

«چرا نداری؟ هیچ چیز در زندگی تو ارزش جنگیدن نداشت؟»


متیو پری 

فرندز

ناگهان چشمم به زخم روی ساعد راستم افتاد زخمی برای تلاش و تقلایی از روی غریزه در جهت زنده ماندن!

با خودم گفتم پس خوشحال باش...!

برای این زخم و این تقلای شاید گرانبها؛شاید بی ارزش...!

نظرات 1 + ارسال نظر
حیوانِ ناطق شنبه 18 آذر 1402 ساعت 22:04 http://heyvanehnateq.blogsky.com

سلام پرواز عزیز.
ایام به کام دختر عزیزم

سلاممم
ممنونم همچنین،امیدوارم همیشه سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد