پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

شبی دیگر

تا کمی دیگر یک روز دیگر از تقریبا یک سال جهنم کنکوری تمام میشود!

و ۲۳۹ روز تا خلاصی باقی می ماند

الان دارم بی بدن چاووشی رو گوش میدم

امشب حس میکنم اولین شب اندکی نا امیدی و خستگی دوازدهم را چشیدم،تلخ بود ولی شاید بتوان گفت که با فالوده بستنی و لبخند مامان خنثی شد!

امروز مدام داشتم به این فکر میکردم؛

ممکنه روزی دلتنگ روزی شوم که حوالی ساعت ۱۲/۵۰ لحظه شماری کنم برای ساعت ۱/۱۰ و زنگ مدرسه و دیدن مامان جلوی در مدرسه

و امدن به خانه و خوردن لوبیا پلو و بعد هم یک ساعت بخوابم و پاشم سراغ ادامه کار هایم؟

اگر آره که چه بس مزخرف است این زندگی و عجیب

اگر هم نه که خداروشکر

ولی اگر آره هم بود جوابم سعی کردم جای برای حسرت باقی نگذارم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد