پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...
پرواز نور

پرواز نور

ثبت خاطرات روزهایی که فقط یکبارند...

تابستان امسال

در یک قدمی پاییزیم؛

خوشحالی و ناراحتی با جدالی پیوسته و جدانشدنی در درون من جولان می دهند و‌ روزگار میگذرانند،از تابستان امسال که بخواهم بگویم باید اول و اخر در مدرسه و کنکور خلاصه کنمش؛

۳ ماهی که جنگ اعصاب و ناراحتی و در مقابل ارامش و احساس کردن ثانیه ها در تمام تک لحظات آن نهفته بود و با هم و کنار هم مزه شور و شیرین این روزها را تکمیل میکردند؛

تابستانی بدی نبود؛کوتاه بگویم خوب بود

عجیب بود و سخت و متفاوت ولی خوب بود؛

امیدوارم این سال هم پاییز و زمستان خوبی داشته باشد و خوب تمام شود این دوره ۱۲ ساله تحصیل ما؛

به پارسال و نوشته های قبلم که نگاه میکنم حس میکنم کمی بیش از کمی متحول شده است و همه چی و بیشتر میفهمم که زندگی به دنباله ی معنا و مفهوم عمیقی نیست و درست عمق و وجودش در زیر لایه ها و زبر سطحی ترین چیز ها از قبیل حس کردم نسیم رو پوست و طعم گس چای و حتی میل به ۵ دقیقه بیشتر خوابیدن بعد از زنگ هشدار است؛

حس میکنم اگر این را در تمام لحظات زندگی در پس ذهنم داشته باشم،بی شک زندگی قابل زیستن میشود.

و در اخر خوشحالم بابت زیستن این ربع سال ۱۴۰۳

به یادگار از ۳۰ شهریور ۱۴۰۳...

نظرات 1 + ارسال نظر
Paria جمعه 30 شهریور 1403 ساعت 21:10 https://pashmaks-diary.blogsky.com/

خیلی خیلی حس خوبی بهم داد...

ممنونم از ثبت نظرتون،خوشحالم که حس خوبی گرفتید از نوشته م

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد